رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

unforgettable moments

همستر

سلام پسر خوشکل مامان . بالاخره برات موش خریدم !!! آخه تو همش به من میگفتی " موش بخر " خیلی بامزه هست ولی خیلی میخوابه و زیاد بازی نمیکنه و تو هم همش دوست داری بگیریش ولی خب من که نمیذارم . خلاصه بیشتر از اینکه تو باهاش بازی کنی من باهاش سرگرم میشم ! به جای اینکه شام درست کنم میشینم و تماشا میکنم که اون چکار میکنه و بیچاره امیر خودش شام درست میکنه ! دیشب ازش عکس هم گرفتم ولی نمیدونم این کابل دوربین رو کجا گذاشتم ؟! راستی جدیدا یاد گرفتی یه چیزی که میخوای میگی " خواهش میکنم " اونوقت جیگر من کباب میشه و بهت میدم . خیلی شیطون بلا شدی . چند وقته که بابا برات کارتون " شیر شاه " رو میذاره و تو خیلی اونو دوست داری . الهی مامان برات بمیره که وق...
24 مهر 1390

آخه تو عشق منی

آخه تو عشق منی رو دو تا چشم منی تو قشنگ ترین قشنگی تو سرنوشت منی  من از تو سیر نمیشم از تو دلگیر نمیشم همیشه با من بمون با تو که پیر نمیشم ....   ...
13 مهر 1390

آینده

سلام ، پسرم چند روزه که خیلی دلم گرفته . البته من همیشه دلم گرفته چون همیشه از آینده میترسم . توی خیابون این پسرها رو میبینم دنبال کار و درس و دانشگاه و .... با خودم میگم یعنی تو هم یک روز همین جوری میشی . نمیدونم به این فکر میکنم که همه آدمها یک روزی بچه بودن و معصوم بودن . چرا وقتی بزرگ میشن ، این جوری میشن ؟! یکی دزد میشه یکی قاتل میشه .... من خیلی از آینده تو ، آینده خودم ، از پیر شدن میترسم . از اینکه یه روزی برسه که تو دیگه من رو دوست نداشته باشی . چند روز پیش داشتم میومدم سر کار توی راه یک سری گوسفند دیدم . میدونی اون بیچاره ها دنیای خیلی بدی دارن ولی با تمام بدی دنیاشون ، فقط یه خوبی دارن ، فکر ندارن ، تا عذاب بکشن . اونها غذا ...
13 مهر 1390
1